دخترک کبریت فروش

چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری
?از سادگی نیست?
شاید دیگه اونقدر واست مهم نیستن که روشون حساس باشی !!!


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

دوست داشتن تصاحب نیست ، توافقه . . .
هنر اینه که پرنده جَلدت بشه ، نه اینکه پرهاشو قیچی کنی . . .


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

آرامش یعنی : همه آدمای اضافه رو از زنگیت حذف کنی.... به همین راحتی


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

کاش این بازی هر چی زودتر تموم شه خدااااااااااا..... توی نیمه ی دوم از بس دویدم دیگه نا واسم نمونده....... من میرم جایگاه تعویضم کنین لطفا


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

کاش یه کسایی تو زندگیت نبودن و که بی خود و بی دلیل بخوان تو زندگیت سرک بکشن و خودشون رو تو جیک و پوک زندگیت جا بدن

با این که تو قبلا براشون هیچ جایی رو رزو نکردی

کاش یه کسایی مزاحمم نبودن

تو زندگیه یه نفره ی من هیچکی حق ورود نداشت نمی دونم چرا بعضیا قانون رو زیر پا میذارن

قانون دل من بین این همه دل دور ورم که قفلاشون هرزه یکیه اونم اینه : ورود ممنوع

مزاحم زندگیم نشو

مزاحم اعصاب خط خطیه من نشو

حالم بده......... اگه بخوام یکیو فاکتور بگیرم خالم از چیزایه دیگه بده... حالم یه پرتگاه می خواد تا نوکش واستم از ته دل گریه کنم

حالم مجلس ختم می خواد برا خودم تا های های گریه کنم

حالم یه جشن نخواست که بعدش اعصابم خط خطی شه

تولدت دوستت باشه آخراش باشه همه باشن و دلت از یه چیزی بگیره که هیچوقت فکرشو نمی کردی؟

همون موقع یکی از خدا بی خبر و در واقع از دنیا بی خبر بیاد برا یه داستان چرتو بیمزه بحث کنه و من سعی کنم تو اون توهمات ذهنم بسپرمش به دورترین نقطه ذهن آشوبم و با لبخند و خنده بگم باشه برای بعد.

چند گفتن این کلمه سخت بود...... دوست داشتم حالا که یه بهونه با پای خودش اومده طرفم پس بذارم همه ی حرفایی که بتونه دلمو خالی کنه رو بالا بیارم....... اما با خالی کردن دل من دل یکی دیگه پر میشضد من که دلم همیشه پر هست پس بذار همونجور بمونه خالی بودن دل کار دستم میده....

سکوت کردم مثل همیشه...... مثل همیشه.. مثل همیشه

بیرون اومدم هر چی زودتر خواستم از اون جو خفقان خودمو بیرون بندازم...... چقدر جو برام سنگین بود..... من چم شده بود؟

تو خونه.... روی تخت.... لباسای جشنم پرتن رو تخت.... من ریملم ریخته تا پایین.... گریه امونمو بریده.... جواب سوالای مامانم هم سکوت بود

بذار تو حال خودم باشم...... بذار بمونم همیجور تا صبح....... نه بذار بنویسم من که نمی تونم حرفامو به کسی بگم پس بازم دم وبلاگم گرم


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

خیلی وقته سعی میکنم همه چی رو درست کنم, اما نمیشه
خیلی وقته سعی میکنم مثل سابق پر از انگیزه باشم , اما نمیشه
نه با مسافرت رفتن
نه با گردش
نه با فیلم دیدن
نه با کتاب خوندن
نه با خاموش کردن ِ گوشیم و گوشه گیری های نوسانیم
هیچی منو از یکنواختی ِ زندگیم جدا نمیکنه
زندیگم یه چیزی کم داره ..... یه چیزی که روحم ُ تازه کنه ...

برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

دنیای من دنیای هزار رنگ آدمای دورم نیست دنیای من یه رنگه گاهی بالاتر از سیاهی گاهی آبی رویایی

دنیای من یه اتاق با یه تخت و یه دفتره که شده تمام سهم من از زندگی

دنیای من یه نفره اس کسی رو باش شریک نمیشم


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

اقرار مرا بر پیشانیم

 

حک کن

 

تا لابلای این ثانیه های مندرس

 

نامی از احساس نبرم!!!!!

 

من باختم به خود....

 

باختم به فرشته های آدم نما!

 

باختم به شاهزاده های شهر قلبهای سنگی

 

و

 

حال که در گوشه اتاق تنهایی ام

 

حماقت هایم را می شمارم

 


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

نـنـه ... !



هــر چی بدبختی کشیدیــم گفتی "حکمت خداست"



بــیـبــین ننــه ...



نیشونـــی این حکمتو بده برم در خــونش



بگم دٍ لامصـــــــــــــب ، مشکلت با مـــن چیـــه آخه...؟؟؟!!

 Behrooz_vosoghi_-gheysar.jpg

 


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

احترام به بعضی ها بیشتر از شیشه و کراک توهم میاره والاااااااا


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

هوا سرد       اسمان بر ابر        ناگهان بنجره ها باز شدند       نور نامریی مهتاب به چشمانم خورد     امد از راه دراز صدای اواز چلچله ها           من بودم روشنی هم بود گه گاه بادکی هم برده ها را بس میزد        باد میوزیدو میامد به درون     راه مییافت به اعماق دل سوخته ام راه مییافت به جرفای نگاه دو کلام      باد غلغلک میداد احساس را سر بیچ هوس      و نوازش میداد روح را سر اوج دو بام         بنجره ها در تب و تاب دو خواهش بودند    در تمنای وصال شده بودند بازیچه ی باد       در اتاق من بودم و افکارم    من بودم و ادراکم     که هر دو خاموش و بی نقش و نگار انگار گم کرده بودیم خود را سر بیچ گناه        و تکمیل میکردغفلتم را احساس خوشی     و میبرد مرا به نزدیک دو بوسه در ته جاده ی تنهایی           میبرد شوق مرا به ته کوچه ی لذت     به بمبست نگاه     گویی احساس قصد داشت برواز کند    روح را میکشاند با خود به امواج خروشان دل شب    من دگر خود نبودم      من خود شوق خود ذوق بودم      به برواز درامدم   دو بال داشتم    از عاطفه و احساس     همچنان میرفتم     همچنان میرفتم و اوج میگرفتم در ترنم اواز بر چلچله ها       همه چی بیدا      همه چی واضح بود         به وضوح بلاسیدن گل در غربت بیماری بیمارستان     خیلی دیدم چیزها       گلی دیدم در کنار بلبلی اواز قناری میخاند         اشتری دیدم غذایش گل نیلوفر و یاس       الاغی بارش کتب فلسفه ی افلاطون      شاعری دیدم شعرهایش را میکرد حراج       دیدم شمعی ک اهسته میسوخت      و به جای بروانه مگس دوروبرش بر میزد     شهر بیدا بئد     انسان بیدا بود      غربت حسرت واماندگی بیدا بود      گل باغچه در حسرت یک قطره اب   باغچه در حسرت خندیدن کرم     کرم در حسرت اواز درختان چنار     بلبلی دیدم گریه میکرد    کرکسی دیدم همجوارش بلبل گریان   و روباهی که شده بود دوست با یک جوجه خروس     همچنان میرفتم     که ناگاه به یک خانه رسیدم       در ته کوچه ی تاریک درایت    در ته جاده ی فقر و قناعت    کودکی دیدم    اب بیتصفیه در کاسه ی مس مینوشید      و مادرش میشست استکان های تجرع را بر لب حوض    از خانه گذشتم به دروازه رسیدم     مردمی دیدم بی مانند و مثال    مردم شهرهمه عاشق بودند     عاشق خوردن ان گوشت الاغ     و بنداشتن ان غوزی شش ماهه      عاشق بیچیدن سبزی با روزنامه ی صبح سیاست          یا ارغ زدن بعد از نوشیدن نوشابه سرد       انجا شوغ تعطیل ذوق زندانی و احساس در بی توقیف بود     بال از دل بر غبار خاک برداشتم     از شهر بگذشتم        ورسیدم به دیاری نو     شهری بشت کوه های لطافت      به هوایی تازه رسیدم      سینه ام بر شدو خالی گشت     بیناتر چشمهایم شد      رسیدم به چشمه ی محبت    به رودخانه لذت    به دشت عاطفه     و به اوج قله ی هوس    و بوسیدم غنچه را در گلستان شکوفه    و دادم گوش به سرود قمریکان    گوش دادم به اواز شبنم در صبحگاه     و بوییدم علف سبز دل باغچه را      ولی ناگهان اضطرابی شوقم را گزید      بال هایم را برید در افق های خیال           و فرود امدم    در اتاق سردو خاموشم      و بنجره ها باز بودند هنوز     بادی نبود     ولی باران میبارید     ومیشست لکه های غربت را     ازدر و بنجره و سقف اتاق 


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

ساعت حدود 12 شبه و من یک صندلی کنار خودم میذارم تا بهتر نبودنت را حس کنم 

هنوز دیشب و حرفات تو ذهنم رژه میرن تو؟.... اون؟.... عشق؟ هه هه خنده داره

تلاشت برای برانگیختن حس حسادتم بی فایده بود

توی این مسابقه که:

کی از بی تفاوت تره؟

دوتامون دوست نداشتیم بازنده شناخته بشیم اما انگار فراموش کرده بودیم مسابقه ای که بازنده ندارد برنده ای هم نخواهد داشت

من جای نگه داشتن تو غرورم را نگه میدارم

مثل دیروز 

مثل روزای دیگه

مثل همیشه

 


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

انقـــدر دلــم گــرفتــه کــه

دنبــال بـهانه ام فقــط

که گریــمو . . . اشــکامــو پــشتــش پنهــون کــنم . . . .

خــدایـا از ایــن رویای شیرین بیدارم نکن . . .


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

آپلود عکس

تنهاخدافهمید...!!!؟؟؟

زمانی که دراوج تنهایی درگوشه ای کزکرده بودم...!

همه مرادیدندوفقط گفتند:

حتماباکسی دعوایش شده...؟

حتماکسی به اوبدتوهین کرده...؟

حتمادرخیابان کسی مزاحمش شده...؟

اماهیچکس نفهمید که دلیل تنهاییم خودشان هستندکه درکم نکردند...

 

درکم نکردن که دلیل دیربیدارشدن هایم...گریه های شب قبلم بود؟

دلیل سکوتم...بغض درگلویم بود؟

ودرمیان این همه آدم تنهاخدایم فهمیدکه تنهایم...

عیبی نداردتنهاهمین خدابرایم کافی ست...

خدایارهایم نکن...

برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

ساعت 6 صبحه اصلا خوابم نمیاد چشام از زور خستگی قرمز شدم 

اما کی میدونه آرامش شب یه چیز دیگس کی میدونه تو شب تا صبح باهاش اس بازی کنی و گوشیت رو سینه ات باشی و با لرزیدنش که انگار سینه ات می لرزه می فهمی باز یه اس دیه و جواب دیه ینی چی؟

کی میدونه تا صبح خوندن یه کتاب با یه جلد سبز شده تمام هوش و حواست و گذر 5 ساعت نیمه شب رو حس نکنی چه حالی میده؟

کی میدونه تا چشمتو از مانیتور رو به روت برداری ببینی اذانه و بعد از نماز دراز کشیدنو فکر کردن به زندگی شخصیت کتاب تا وقتی که خوابت ببره ینی چی؟

نه جدا کی میدونه؟ اگه میدونید پس می فهمید چرا چشام از زور خستگی داره به هم دوخته میشه

هیییییییی من برم بخوابم دیه چرت و پرت نوشتن بسه


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

همیشه همه چیز گفتنی نیست!

گاهی تموم حرفام رو جمع می کنم و می سپارمشون به چشمام

که شاید نگاه بتونه گویای حرفای خفه شده ی تو گلوم باشه...

اما انگار یادم رفته که خیلی وقته نگام هم نمی کنی!


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

رفت؟

به همین سادگی؟

مگر نمیدانست دل من در گرو بودنش بود

مگر نمیدانست بدون او من در ایت تاریکی بی پنهایی ام خودش را به رخ می کشد

آخه من که عادت ندارم بدون اون خوابم بگیره

من که نمی تونم تا صورت ماهشو نبوسم برم رو رختخوابم؟

رفت؟

پس من چی؟

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

 

مـــــــن عاشقـــانـــــه هایـــــــم را

 

روی همیـــــــــن دیـــــــــوار مجـــازی می نویســــــــم !

 

 از لــج تــــــــو . . .

 

 
از لـــج خــــــــودم . . .

 

که حاضـــــــر نبــودیــــــــم یک بار

 

 
ایـــــــن هــــا را واقعـــــــی بــه هـــم بگوییــــــــم. . . !

 
 

برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

آقا نمی دونم چه وضعیه بعضیا رو برا دو دقه نمیشه تحمل کرد 

واسم تریپ عاشقی بر میدارن

باید این حرفو بکونم تو دهنشون: بیا برو عمو بند و بساط عاشقیتو جمع کن هری یه جا دیه پهن کن واسه یه کسه دیه

این جا تو دنیام عشق و عاشقی کشکه

رقمش به فازم نمی خونه


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

 

خدایاچرااینگونه شده ام...؟؟؟!!!

آنقدر سردم است که دیگر آتش شومینه ی کنارم را حس نمی کنم

یا نه... شاید آنقدر گرمم است که از آتش هم سوزان ترم

نه....نه.... مشکل اینجاست که دیگر نه سرما را و نه گرما را حس می کنم 

مادرم برسرم فریادمیزنداما...گوش هایم کرنمیشود!!!

زهرا بربدنم دست می کشنداما...هیچ احساس نمیکنم!!!

برادرم درگوشه ای نشسته وبه من خیره شده اما...نمیدانم چکنم!!!

پدرم سرش راپایین انداخته اما...نمیتوانم چیزی به اوبگویم!!!

خدایامن طاقت اشکهایشان راندارم

خدایاببین مادرم چه میگوید...من...من... من مرده ام

نکه ترسیده باشم نه خیلی وقت بودمنتظرش بود

دوباره منوتوهستیم خدافقط منوتو

خواهشی دارم خدا

به خانواده ام بگووقتی مرابه خاک سپردند برایم سنگ قبرنگذارند

آنهاکه دردنیاقدرم رانمی دانستند دیگرلازم نیست بعدازمرگم بدانند

خدایابه مادرهم بگوتورابه خدابرایم گریه نکن

به اوبگو مریم جایش خوب است وبه اوبگو...

آرزو ی مریم همین بود...!


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

اوووووووووووووووف اینقده بدم میاد دلتنگ کسی بشم و نتونم ببینمش

دلم تنگه تنگه تنگه

تو فکر اینم وقتی دیدمش اول کدوم یکی از حرفامو بگم


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

 

چه حس نازیه...!!!؟؟؟

یکیوداشته باشی که همیشه...دوستداشته باشه!

یکیوداشته باشی که همیشه...باهات باشه!

یکیوداشته باشی که همیشه...نگات کنه!

یکیوداشته باشی که همیشه...صداتوبشنوه!

یکیوداشته باشی که همیشه..آرومت کنه!

یکیوداشته باشی که همیشه...غم توبجون بخره!

یکیوداشته باشی که همیشه...به حرف دلت گوش بده!

یکیوداشته باشی که...هیچ وقت بهت خیانت نکنه!

من این نفرودارم همتونم میشناسیدش...خدارومیگم...:)


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

دل نده

به آدمها دل نده

تو که از خدایشان عاشقترشان نیستی

آنها خدای خود را به نیمه نانی میفروشند 

و تو را به نیمه شبی


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

هههههه از صبح چشم به مانیتور خشک شد

سکوت من سنگین تر از حرفامه

دیگه نه حال و حوصله نوشتن دارم

نه حوصله حرف زدن

اینطورم که پیداس ...........

هیچی ولش کن چند وقت نیستم

اگه بهتر شدم میام شایدم دیه

پام باز نشه اینجور جا ها

تنهایی هم عالمی داره که خیلیا ازش بیخبرن

اقایون و خانما شرمنده ما که رفتیم همگی بدون ما خوش باشین


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

به هرکس سلام نکن

به هرکسی نگاه نکن

با هرکسی حرف نزن 

به هرکسی ارزش نده 

به هرکسی احساستو نگو

چون یهو میبینی جوری میخورد زمین

که دیگه نمیتونی بلند شی

من هنوز دارم سعی میکنم بلند شم


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|

بعضی وقتا یه حرفایی میزنم که

بعدا از گفتنشون پشیمون میشم

...........تو دهانی که بیموقع باز شود


برچسب‌ها:
برچسب:,| |مریم|